رندی حافظ: یک پروژه شکست خورده
این مربی بزرگ اما در یک دست جام و در دست دیگر تازیانه دارد. یعنی با یک دست وصل می کند و پیوند می زند و با دست دیگر قطع می کند و می تراشد.
آن دستی که قطع می کند و می تراشد، نامش رندی است: وجه سلبی اخلاق حافظی
آن دستی که وصل می کند و پیوند می زند، نامش عشق است: وجه ایجابی اخلاق حافظی
بنابراین حافظ دو پیام اصلی و اصیل دارد: یک می گوید که از چه احتراز کنید (رندی) و دیگری می گوید که با چه بپیوندید (عشق).
رندی به معنای آزادگی و داشتن زندگی اصیل است. این مقدمه عشق حافظی است. بدون رندی، عشق درنخواهد آمد. آدمی که با رندی بیگانه است، با عشق حافظی هم بیگانه خواهد بود.
شخصیت رند در شعر حافظ درست نقطه مقابل و متضاد تمامی شخصیت های منفی است: زاهد، صوفی، شیخ، شحنه، محتسب، و واعظ. و رندی نقطه مقابل صفات منفی اخلاقی است: ریاکاری، خودفروشی، و حرص
رندی حافظ، به معنای رهایی از قید و بند شخصیت ها و صفات منفی است. به معنای رهایی و آزادگی از سه نوع اتوریته (اقتدار):
۱- اتوریته بیرونی: آن که به زود سعی دارد که تو را به بند بکشد: حافظ اتوریته های بیرونی زمان خود را به نقد و بلکه به طنز می گیرد و فرو می کوبد:
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد/التفاتش به می صاف مروق نکنیم
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس/ملالت علما هم ز علم بی عمل است
حتی تعابیری مانند پیرمغان و پیرمیکده و پیرگلرنگ از همین دست اند (پیر، عالیترین مقام خانقاه و صوفیان را چه نسبت به مغ و می و مستی؟ حالا را نبینید که صوفیان مظلوم و گوشه نشین شده اند. در دوران حافظ لاف شیخ الاسلامی می زدند و از مردم خراج می ستاندند و زهره آب می کردند. پیرمغان طنز حافظی است. طنز گزنده ای که یک مقام معنوی را در کنار یک گناهکار رسوای زمانه قرار می دهد.) حافظ در راه رندی و آزادگی، از جاده مصلحت دور می افتد:
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟/کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش.
شجاعت او در سرودن این ابیات از همین مصلحت ناشناسی او سرچشمه می گیرد:
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم/یا جام باده، یا قصه کوتاه
آیین تقوا ما نیز دانیم/لیکن چه چاره با بخت گمراه؟!
۲- اتوریته ذهنی درونی: یعنی باورهای موروثی و عادتی. تمام آن چیزهایی که در ذهن ما عزیز و محترم و بدیهی است و هیچوقت فکر نکرده ایم که آیا جز این هم می تواند درست باشد؟ حافظ به این همه با دیده تردید نگاه می کند. حافظ این سخن رندانه را در قالب طنز در میان می آورد:
پیرما گفت خطا بر قلم صنع نرفت/آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش/زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
در نهایت حافظ دو پیام متفاوت دارد. در زمینه سر و سرانجام کاینات، بیهوده جستجو مکن، «که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را» و بلکه «از هر طرف» که بروی جز حیرتت افزوده نخواهد شد، پس «زنهار از این بیابان، وین راه بی نهایت»
پیام دوم او اما در حیطه اخلاق است
۳-اتوریته اخلاقی درونی: در حیطه اخلاق، حافظ می گوید که نوعی از اخلاق (زاهدانه و صوفیانه) را باید فرونهاد و نوع دیگری از اخلاق را (شادکامانه و کامکارانه) باید برگزید:
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود/به هر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی/ولی چگونه مگس از پی شکر نرود؟
ز میوه های بهشتی چه ذوق دریابد/ کسی که سیب زنخدان شاهدی نگزید
در این جا هم حافظ اخلاق رایج زمانه را نقد می کند و فرومی کوبد و آن را آلوده به رذیلت ریاکاری و طمع ورزی می بیند و بلکه بزرگترین مدعیان را سقوط کرده ترینان در دام بی اخلاقی می یابد:
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید/من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود؟
پیام رندی حافظ (بر خلاف پیام عشق او) در فرهنگ ایرانی در نگرفت. می توان گفت که پروژه رندی و رند تراشی حافظ با شکستی سخت روبه رو شد. یکی از نشانه های این شکست این است که واژه رند هرگز به آن معنا که حافظ مراد می کرد در زبان فارسی جا نیفتاد. امروز هم واژه رند به معنای (زیرک نابه کار) است نه به معنای آزاده ای که روی از سنت ها و اجبار ها برمی تابد تا «فلک را سقف» بشکافد و «طرحی نو» دراندازد.
کلبه ای مجازی، با یک فنجان چای داغ بر روی میز، و فراغتی کوتاه برای سخن گفتن از تاملات شخصی، که بعضی آز آنها مخاطبانی آشنا پیدا میکنند....